دیروز باران میبارید. من و برادرم داشتیم به کفشهایی که زیر باران مانده بود، نگاه میکردیم. برادرم به من گفت: «ببین کاوه؛ کفشهای ما خیس و کج شده؛ اما کفشهای بابا نشده. چرا؟» من گفتم: «واقعاً چرا فقط کفشهای بابا خیس نشده؟ باید سر دربیاورم!» پس با برادرم دست به کار شدیم و با قطرهچکان روی وسایل مختلف آب ریختیم و آزمایش کردیم. ما روی ...
دوستان عزیز، جهت مطالعه کل مطلب، (pdf) زیر را دانلود نمایید.