آشنایی با مکانها و مناطق جغرافیایی کشور ازجمله ضرورتهای درس جغرافیایی استانهاست. بهویژه مناطق جالب توجه و ارزشمند طبیعی و انسانی در این زمینه، ارزش فراوانی دارند. در این محتوا منطقهی جندق در استان اصفهان مورد معرفی قرار گرفته است.
جغرافیای طبیعی
موقعیت جغرافیایی جندق
منطقهی جندق در جنوب دشت کویر و در شمال بخش شهرستان خور و بیابانک، در شهرستان نائین استان اصفهان واقع است که از شمال به دهستان ترود (در بخش مرکزی شهرستان شاهرود)، از مشرق و جنوب شرقی به دهستان بیابانک و از جنوب غربی و مغرب به دهستان چوپانان (در بخش انارک) محدود میشود. طبق آخرین اطلاعات، این شهر مشتمل بر 11 آبادی است.1
جندق یکی از چند آبادی کوچک ایران است که به خاطر موقعیت خاص آن، یعنی قرار گرفتن بر سر بزرگراههای شرقی، غربی و جنوبی و شمالی، نامش را در قدیمیترین آثار سیاحان ایرانی و خارجی میتوان دید. ناصرخسرو، طی سفری که در سال 444 هجری قمری به این روستای کویری داشت، دربارهی این منطقه در سفرنامهی خود مینویسد: «... و از نائین 43 فرسنگ رفتیم به دیه گرمه (جندق)؛ و این ناحیه ده دوازده پاره ده باشد؛ و آن موضعی گرم است و درختان خرما بود؛ و این ناحیه کوفجان داشته بودند در قدیم؛ و در این تاریخ که ما به آنجا رسیدیم، امیر گیلکی این ناحیه از ایشان ستده بود ...»
همچنین، عبدالرفیع حقیقت در صفحهی 267 کتاب «قومس»، منطقهی جندق را چنین توصیف میکند: «قصبهی جندق (جرمق) یا (گندک) جزو بخش خور و بیابانک، در 65 کیلومتری شمال باختر خور در مسیر شوسهی جندق به انارک واقع است. چون این قصبه از سمت شمال به کویر سمنان منتهی میشود، اولین آبادی ولایت مذکور میباشد و بنابراین آنرا جندق و بیابانک نامیدهاند. نه اینکه بیابانک نامدهی مخصوص در این ولایت باشد، به طور کلی لفظ بیابانک به کلیهی دهات این منطقه اطلاق میشود. قصبهی جندق در شمال غربی کویر قومس (مرکزی ایران) واقع است و تا آخرین قسمت بیابانک 25 فرسنگ و تا کویر قومس 6 فرسنگ و تا سمنان از راه کویر، 40 فرسنگ فاصله دارد.»
در اطراف شهر جندق، کوههای بلندی قرار دارند که از کوههای منفرد مرکزی هستند. ازجمله کوههای این منطقه میتوان به رشید کوه زالو بند، کلاته، تختک، خریطه، گوری و پیس کوه و گدار سیاه اشاره کرد. «پیس کوه» در حدود هشت کیلومتری مغرب جندق و «گدار سیاه» درحدود نه کیلومتری شمال شرقی جندق، ازجمله کوههای مهم منطقه به شمار میآیند. همچنین، در مشرق و مغرب شهر نیز گنبدهای کوچکی از گچ و آهک وجود دارند که به سبب نفوذ آب باران به آنها، به تدریج توخالی شدهاند و در قسمت شمالی شهر بهصورت کمربندی از نمک سیاه گسترده شدهاند.2
در دامنهی برخی از این کوهها، چشمه و چاه طبیعی وجود دارد، مانند چشمهی خریطه در کوه خریطه، چاه عریانو، چاه بنیقو در کوه گدار سیاه، چشمهی نقی و چاه قنبر در کوه کلاته و رود فصلی چاهگیر در آن جریان دارد.3
وضعیت آب و هوا
آبوهوای جندق گرم و بیابانی است. بالاترین دمای آن، در ماه مرداد به حدود 6/46 درجهی سانتیگراد و در ماه اسفند به حدود 6/6 سانتیگراد میرسد. همچنین، طبق آمار «سازمان هواشناسی کشور»، میانگین بارش سالانه در منطقهی جندق 3/45 میلیمتر است.4 بارش در این منطقه سبب افزایش آب قناتها میشود.5
پوشش گیاهی
در این منطقه کشاورزی و دامداری رونق فراوانی دارد. محصولات عمدهی جندق جو، گندم و انار هستند. برخی از گیاهان این منطقه عبارتاند از: اسپرزه، خاکشیر، پرسیاوش، اسفند، آویشن، بالنگو، قدومه، آنغوزه و درخت گز اشاره کرد. ازجمله فراوردههایی که در این منطقه فراوان وجود دارند، میتوان به انار، زردآلو، انجیر، انگور، بادام، پسته، سیب، به توت و خرما، همچنین یونجه و سبزیجات اشاره کرد.6
جغرافیای انسانی
شاخصهای جمعیتی شهر جندق
ابنحوقل در قرن چهارم هجری، در کتاب «صورهالارض» جمعیت جرمق (جندق) را 1000 نفر نوشته است. همچنین سون هدین، جهانگرد معروف سوئدی، دربارهی جمعیت این منطقه زمانی که به آنجا سفرکرده بود، در سفرنامهی خود مینویسد: «این ده در حدود 250 خانه دارد و جمعیتش بین 800 تا 1000 نفر است ...»
اما عبدالرفیع حقیقت در صفحهی 267 کتاب «قومس»، جمعیت منطقهی جندق را چنین توصیف میکند: «... این قصبه در جلگه واقع، جزء نقاط گرمسیر است. سکنه آن 9550 نفر است، ولی بهواسطه کم آبی و عدم امکان فعالیت همگانی مردم این منطقه، اکثراً جلای وطن زادگاه گفته و در شهرستانهای سمنان، دامغان، یزد، نائین شاهرود، مشهد و تهران پراکنده میباشند ...»
طبق آخرین سرشماری که در سال 1385 در شهر جندق صورت گرفت، اعلام شد که 1166 خانوار و نزدیک به 4000 نفر در این شهر زندگی میکنند. جمعیت جندق از چهار طایفه تشکیلشده است که یکی از معروفترین طایفهها در این منطقه، طایفهی یغماییهاست.7
معادن جندق
در منطقهی جندق سنگهای معدنی فراوانی وجود دارند؛ مثل سنگهای پریدوتیت، آمفیبولیت، شیست و مرمر. سنگهای پگماتیتی موجود در این ناحیه نیز در حقیقت استوکهای حاصل از یک تودهی اسیدی با سن مزوزوئیک هستند. آنالیز 13 نمونه از سنگها و کانیهای موجود در منطقهی جندق نشان میدهد، این سنگها ازنظر اورانیوم، توریوم، عناصر نادر خاکی، تالک، مسکویت، فلدسپات، سیلیس، گارنت و... اهمیت اقتصادی ویژهای دارند.8
از خصوصیات بسیار جالب سنگهای منطقه، فراوانی گارنت میکاشیستهایی است که گارنت زیادی دارند؛ بهطوریکه در بعضی موارد میتوان سنگ را گارنتیت نامید. گارنت میکاشیستهای موجود در این منطقه، در اثر هوازدگی و گذشت زمان، دچار فرسایش شدیدی شدهاند و این پدیده باعث شده است که گارنتها از سنگ جدا شوند؛ بهطوریکه گارنتها را میتوان به فراوانی و راحتی از روی زمین جمعآوری کرد.
اقتصاد جندق
یکی از فعالیتهای اصلی مردم منطقه قالیبافی است. نقشها و طرحهایی که روی فرشها میزنند، غالباً متعلق به شهر نائین است. مردم جندق از طریق فروش این فرشها امرارمعاش میکنند. در کنار این فعالیت، به امر کشاورزی هم مشغولاند. بااینحال ناگزیرند، بعضی از مایحتاج خود از مناطق دیگر تأمین کنند. البته صدور انار و همچنین قالیچه و گاهی عبا باعث میشود که بین صادرات و واردات محصولات منطقه توازنی برقرار شود. شهر جندق در اطراف خود 36 «کلاته»9 کوچک و بزرگ دارد که بهاندازهی این شهر محصولات کشاورزی دارند.
پرورش حیوانات اهلی
در این منطقه شتر بهمراتب بیشتر از سایر حیوانات به چشم میخورد. جندقیها سالی یکبار در اواخر بهار پشم شترها را میچینند و از آن پتو، شال و جانماز درست میکنند و عبا 10 میبافند. در جندق شتر ماده را تا 9 سالگی «مجی» مینامند و پسازآن «اروانه» و شتر نر را تا 9 سالگی «کئود» و پسازآن «لوک» مینامند.
حیوان دیگری که در این منطقه پرورش مییابد، گوسفند است. جندقیها برای استفادهی روزانهی خود از محصولات گوسفند، آن را پرورش میدهند. شیر گوسفند بیشترین استفاده را برای مردم جندق در تهیهی ماست و کشک دارد.11
تأمین آب منطقه
درگذشته، در اغلب خانههای شهر جندق چاههایی حفرشده بود که همه این چاهها به قنات وصل میشدند. برای اینکه راهزنان نتوانند از طریق قنات وارد حیاط خانهها شوند این چاهها را به شکل مارپیچ میساختند.12
جندق 12 شبانهروز آب دارد و هر شبانهروز 85 جرعه است. بعضیها فقط یک جرعه آبدارند. تعداد جرعههای آب، شاخص ثروت جن دقیهاست. آب جندق را یک جرعه قنات هشت کیلومتری که از سمت جنوب میآید، تأمین میکند. نیمی از این قنات زیرزمین است و نیمی دیگر در فضای آزاد. مادر چاه قنات فقط سه متر عمق دارد. این مادر چاه در کنار بستر رودخانهای موسمی قرار دارد. جندقیها از روزگاران کهن برای ساختن قناتشان با احداث بند و سد، آب موسمی رودخانه را وارد چاههای قناتشان میکردند.
جندقیها علاوه بر این قنات هرکدام چاه آبی در حیاط خانهی خوددارند که آب مصرفی داخل خانه را تأمین میکند. آب قنات به مصرف مزارع و باغها میرسد.13
تاریخ سیاسی ـ اجتماعی
واژهی جندق
ریشهی واژهی «جندق» هنوز بهخوبی شناختهنشده است و معلوم نیست، آیا «گرمه» ی ناصرخسرو بهصورت «گرمک» که به لفظ عرب «جرمق» نامیده شده، بهمرور به شکل «جندق» درآمده است، یا اینکه «جندق» معرب واژهی فارسی «گندک» است که همان «شهرک» باشد.
از آثار جغرافیدانانی مانند ابن حوقل، حمدالله مستوفی و مقدسی نمیتوان به ریشهی اصلی واژه پی برد. در بعضی از این آثار بهجای «جندق» «گرمه» نوشتهشده است و در برخی دیگر، «جرمق». فقط در آثار جغرافیدانان دورهی قاجار، مانند «بستان السیاحه» اثر حاج زینالعابدین شیروانی و «مرآت البلدان» اثر محمد حسن خان صنیعالدوله به نام «جندق» برمیخوریم.14
در قرون وسطا اعراب آن منطقه را «جرمق» و فارسیزبانان «کرمه» مینامیدند که مشتمل بر سه دهکده به نامهای «جرمق» (گرمه)، «بیادق» (پیاده) و «ارابه» بوده است و جزو خراسان به شمار میآمد. ابنحوقل و یاقوت حموی در قرن هفتم، مجموع این سه دهکده را «سده» آوردهاند و مینویسند: «در آنجا درختان خرما و چارپایان بسیار وجود دارد ... و بیابان از هر سو آنجا را فراگرفته است.»
پیشینهی جندق را «جندق»، «گندک»، «گندهو»، «کندک» هم نامیدهاند. نام آن را برگرفته از «کند» (به معنای مکان و شهر) دانستهاند. برخی به سبب آنکه نخستین آبادی از سمت کویر سمنان بوده است، آن را برگرفته از «کندک» دانستهاند و دیگران اصل نام آن را «کندژ» و «گنده» میدانند. اهالی منطقهی خور و بیابانک نیز جندق را «گنده» و اهالی آن را «گندشی» میخوانند.15
پیشینهی شهر جندق
از شهر جندق، اگرچه آثاری مانند «قلعهی جندق» و آتشکدهای متعلق به دورهی ساسانی، همچنین سنگ نبشتهای متعلق به سدهی ششم دیدهشده است، اما اطلاعات بیشتری از آن بهجز در خاطرات بعضی از سفرنامهنویسانی که از آن منطقه گذر کردهاند، به دست نیامده است.
با شکلگیری حکومت صفوی، این شهر موردتوجه بسیاری از مستشرقین اروپایی قرار گرفت. توجه به این منطقه در دورههای متفاوت حکومت صفوی نیز این منطقه موردتوجه پادشاهان صفوی بوده است.16 بهطوریکه در دورهی حکومت شاهعباس اول صفوی، شهر جندق به همراه قسمتهایی از شهر یزد، جزو مستملکات شخصی به نام مولانا فخرالدین احمد بافقی درآمد.17 در همین دوره، جندق در مسیر حمله و هجوم طایفهی ازبکان خراسان بزرگ (قدیم) که قصد غارت شهر یزد را داشتند، قرار گرفت.18
در دورهی افشاریه نیز نام جندق در بعضی از منابع آن دوران دیدهشده است. از اواخر دورهی حکومت زندیه تا اوایل دورهی قاجار، محمد حسینخان عرب عامری، نایبالحکومهی منطقهی جندق و بیابانک بود.19 جندق تا دوران حکومت فتحعلی شاه قاجار همچنان یکی از مناطق تابعهی شهر یزد بود. اما در اواخر حکومت وی جزئی از ایالت قومس 20 شد.21
در سالهای 1238 ـ 1222، امیر رفیع خان عرب عامری، حاکم منطقه به آزار اهالی بیابانک ازجمله جندق پرداخت. مردم چند تن از علما را برای دادخواهی به تهران فرستادند به دستور محمدشاه، نوروز علیخان مزینانی، مأمور سرکوب رفیع خان شد.22 وی سپس به سرکوبی اقوام کوفچ (نام کوهی است در کرمان که قبایل کوفچ در آن ساکن بودند) پرداخت که در منطقهی جندق کاروانها را غارت میکردند. در پی این اقدامات، محمدشاه وی را نایبالحکومهی منطقه کرد و تا سال 1255 هـ. ش وی حاکم آنجا بود. اما غارت کاروانها تا دورهی ناصرالدینشاه همچنان ادامه داشت.23
جغرافیای تاریخی
آثار تاریخی شهر جندق
قدمت شهر جندق بر اساس آثار باقیمانده از ادوار گذشته، به دو هزار سال میرسد. شهری که در حاشیهی مسیر جادهی معروف و تاریخی ابریشم بهعنوان بندرگاه کویر، محل استراحت کاروانهای عبوری بوده است. تاریخ این شهر به دوران ساسانیان برمیگردد؛ زمانی که انوشیروان دادگر این مکان را بهعنوان تبعیدگاه انتخاب کرده و دور آن را قلعه و بارویی ساخت که طی سالیان دراز، اطراف آن خانههایی بنا شد.24
قلعه انوشیروان
این قلعه، از بناهای تاریخی شهر جندق و تنها قلعهای در کشورمان محسوب میشود که هنوز هم مردم در آن سکونت دارند. «قلعهی انوشیروان» از یک چهاردیواری که در هر گوشهی آن برجی قرار دارد، تشکیلشده است. بهعلاوه، دارای دروازهای است که خود دو برج به ارتفاع 22 متر دارد. این قلعه با معماری منحصربهفرد در میان بافت تاریخی جندق واقعشده و دارای ویژگیهای خاصی است. اگر در فصل تابستان که هوا در جندق بالاترین میزان گرما را دارد، به قلعهی انوشیروان بروید، هوای مطبوع و خنکی را تجربه خواهید کرد.
این قلعهی انوشیروان در شمال شهر جندق واقعشده است و در جنوب قلعه، کوچهباغهای پرپیچوخم با دیوارهای گلی و پرچینهای زیبا مشاهده میشود. این قلعه در ادوار متفاوت تاریخی تغییراتی به خود دیده است. خانهی تاریخی «یغمای جندقی»، شاعر و مدیحهسرای ایران در آن قرار دارد. این خانهی تاریخی دارای معماری خاصی است. همچنین شاهنشین زیبایی دارد و یکی از جاذبههای توریستی جندق محسوب میشود.25
آب قلعه از قناتی قدیمی که اکنون آثار آن در باغهای جندق دیده میشود، تأمین میشده است.
مسجد جامع
«مسجد جامع» جندق که در قلعهی انوشیروان قرار دارد، از سال 960 هجری قمری محل تجمع بوده است. این مسجد دارای میدانی است که در ماه محرم از آن برای مراسم عزاداری استفاده میشود. گنبد آجری آن با نقش حصیری بین دیوارهای خشت و گلی، قلعه را از حالت یکنواختی خارج کرده است. مسجد متشکل از دو بنای جداگانهی زنانه و مردانه است و از سبک بنای آن پیداست که قدمت آن بیش از 600 سال است.26
از دیگر آثار قدیمی منطقهی جندق، زیارتگاهی به نام «قدمگاه» است که در آبادی «خنج» قرار دارد. این زیارتگاه دارای ایوان گنبدی و دیوارهای کاهگلی است که جندقیها برای زیارت به آنجا میروند.27
جندق سه محله دارد: قلعه، گوچا و صحرا. در محلهی صحرا، بنایی به نام گنبد «ایشتار» یا «هشتاد» بود که ویرانهی آن تا 20 سال پیش وجود داشت. ایشتار از خدایان مردم بابل بوده است.28 همچنین، این منطقه آبانبارهای فراوانی دارد.
بافت قدیمیترین فرش
در کتاب «حدیقه الشیعه» مقدس اردبیلی در صفحههای 384 ـ 381، در روایتی آمده است: گروهی از مردم جندق نزد پیامبر اکرم (ص) میروند و فرشی ابریشمی که در جندق بافتهشده بود را به رسول خدا هدیه میدهند. این حدیث به حدیث «بساط» معروف است.
همچنین، دوتخته زیلوی فرسودهی دیگری نیز به تاریخ 1043 و 1044 با نقوش بسیار زیبا در مسجد جامع جندق دیده میشود. بافندهی آنها شمسالدین قطبالدین میبدی و واقف آن حاجی نعمت جندقی است. زیلویی نیز در سال 1200 هجری قمری توسط حاجی ابوطالب جندقی وقف مسجد جامع قریهی جندق شده است.
فرهنگ و تمدن
آدابورسوم مردم شهر جندق
عید نوروز و سیزدهبدر
در شب عید نوروز تمام جندقیها پلو میپزند. روز نوروز دریکی از اتاقها سفره پهن میکنند و در آن انواع و اقسام آجیل و شیرینی میگذارند. بعضی سفرهها خیلی مفصلاند، اما در هر خانه چه فقیر و چه غنی، این خوراکیها در سفره چیده میشوند: انار، کماچ، سمنو، مغز بادام تلخ، آش جو، شیرینی، آجیل، نان کلوچه و بشقاب سبزه که زینت دهندهی سفره است.29
چهارشنبهسوری
یکی دیگر از سنتهای زیبای منطقهی جندق، برگزاری مراسم چهارشنبهسوری است. غروب سهشنبهی آخر هرسال، خانم خانه بوتهای را آتش میزند و به کوچه میاندازد. سپس کوزه آبی با چند دانه اسفند روی آتش میریزد و برای دور شدن بلا میگوید: الا بدر، بلا بدر، هر چه دزدِ از ده به در.
شب چهارشنبهسوری بازار فالگوشی و فال کوزه گرم است. بعضیها که آرزویی دارند، شب چهارشنبهسوری مقابل در خانهی همسایه میایستند و گفتوگوی آنها را گوش میدهند. اگر هنگام گفتوگو کلمهی «بله» را شنیدند، به آرزوی خود میرسند. فال کوزه بهاینترتیب است که شب چهارشنبهسوری، یکی از خانههای محله کوزهای را پر آب میکند و در تنورخانه روبهقبله میگذارد. زنهای همسایه هرکدام شیئی را در کوزه میاندازند. بعد سنگی روی تنور میگذارند. فردا صبح زن صاحبخانه کوزه را از تنور بیرون میآورد و دخترکی نابالغ با خواندن دوبیتی شیئی را از کوزه خارج میکند و به صاحب آن میدهد. صاحب شیء، دوبیتی دخترک را به فال بد یا نیک تعبیر میکند.30
مراسم ویژهی زایمان
یکی دیگر از سنتهای زیبا در این منطقه، مراسم زایمان است. هنگام زایمان معمولاً دو زن از نزدیکان زائو حضور دارند. کسانی که برای تولد نوزاد به زائو کمک میکنند عبارتاند از: «ماما» که کار او به دنیا آوردن بچه، چیدن ناف، شستوشو و پوشاندن لباس بچه است؛ «پیش رو نشین» که هنگام زاییدن، شانههای زائو را نگه میدارد تا تعادل او حفظ شود؛ «پادو» که وسایل لازم را فراهم میکند. همینکه بچه متولد شد، ناف او را میچیند و در آب برنج و آبنبات میشوید تا مرض از تن بچه بیرون رود و «کوم» [کام] بچه را با تربت برمیدارد.
یک وعدهغذای زائو «روغن نبات» است. روغن نبات مخلوطی از روغن، نبات و دارچین است. سه شبانهروز هم به او حلوای مخصوصی میدهند که از ترکیب سیاهدانه، رازیانه، گشنیز، آرد گندم، تخممرغ، نبات و روغن تهیه میشود.
روز چهارم، روز نامگذاری نوزاد است. هفت روز پس از زایمان عدهای جمع میشوند و زائو را به حمام میبرند. ماما مقداری فلوس دم میکند تا زائو آن را بخورد. مقداری هم در یک مجمعهی بزرگ میریزد و زائو را روی آن مینشاند و با روغن مومیایی بدن او را چرب میکند تابهحال بیاید. مزد و مواجب ماما یک کماج سمنو، یککاسه آبگوشت، یک قاپ پلو، 10 قرص نان و ده دوازده تومان است.
جندقیها برای نوزادان خود عقیقه میکنند، تا بلا از آنها دور شود. به این منظور گوسفندی را ذبح میکنند و آبگوشتی برای تمام اهالی میپزند. پدر و مادر بچه حق خوردن آبگوشت عقیقه را ندارند. استخوانهای گوسفند عقیقه را هم توی کیسه میریزند و در قبرستان دفن میکنند.
اگر عقد و عروسی دختری با زاییدن زنی مصادف شود، میگویند تازهعروس چلهاش افتاده است و آبستن نمیشود. برای چلهبری نزد زائو میروند و مقداری خوراکی از او میگیرند تا تازهعروس بخورد و چلهی او باز شود.31
زبان و گویش
زبان مردم جندق فارسی است، ولی مردم بعضی از روستاها، مثل گرمه، اردیب، ایراج و فرخی، لهجهی ویژهای دارند و در زبانشان واژگان پهلوی بسیاری وجود دارد. اهالی آنجا شیعه هستند.32
بزرگان جندق
یغما جندقی
میرزا رحیم یغما جندقی، شاعر توانای سدهی سیزدهم هجری قمری که در سال 1196 هـ. ق در دهکدهی خور و بیابانک به دنیا آمد و روز سهشنبه 16 ربیعالثانی سال 1276 در سن 80 سالگی درگذشت. یکی از شاعران دربار محمدشاه قاجار بود و از او اشعار زیادی برجا مانده است. عدهای وی را ازجمله شاعران دورهی مشروطه میدانند.
حبیب یغمایی
در سال 1280 هـ. ش در دهکدهی «خور»، مرکز خور و جندق و بیابانک، در خانهای روستایی زاده شد. پس از طی دوران کودکی و تحصیل در نائین، در جوانی برای دانشاندوزی رهسپار شاهرود شد و از محضر «صدرالادبا» که در ادبیات فارسی و عربی و فقه و اصول بینظیر بود، بهرهها برد. در 20 سالگی، با تهمینه، دختر میرزا اسماعیل هنر یغمایی (درگذشت 1338 هـ. ش)، از نامداران، شاعران و ادیبان خاندان یغما که مدتی نایبالحکومه جندق و بیابانک بود، ازدواج کرد.
حبیب در سال 1300 پس از ازدواج راهی تهران شد و در مدرسهی آلیانس و پسازآن در دارالمعلمین عالی نزد استادانی چون علامه اقبال آشتیانی و عبدالعظیم قریب به دانشآموزی پرداخت. سرانجام در 24 اردیبهشت 1363 در سن 83 سالگی درگذشت و پیکر او را درخور بیابانک، زادگاهش به خاک سپردند.
نگاه سیاحان اروپایی به جندق
ازجمله سیاحان اروپایی که سفری به شهر جندق داشتند، میتوان به بوهسه در سال 1266 هـ./ 1849 م، بوگان در فاصلهی سالهای 1299 تا 1306 هـ./ 1881 تا 1888 م، وون در سال 1309 هـ./ 1891 م، سون هدین و گابریل اشاره کرد. آنان طی سفرهایی که به این شهر داشتهاند، مطالب فراوانی بهویژه دربارهی راهها و جادههای منطقه نوشتهاند.
سون هدین، جهانگرد سوئدی که در سال 1956 م از جندق دیدن کرده بود، در خصوص ساختار اداری جندق مینویسد: «عالیترین مقام اداری جندق کارمندی است که عنوان کلانتر را دارد و مستقیماً تحت سرپرستی نایب حاکم خور قرار دارد که خود این نایب حاکم، تحت نظر حاکم سمنان است. با اینکه کویر، مرزی کاملاً طبیعی میان سمنان و جندق درست میکند، بااینهمه جندق تابع سمنان است.»33
جندق از سال 1298 تا 1301 هـ.. ش تابع طبس بود و تا 1306 بهصورت مستقل اداره میشد و تحت حاکمیت هیچ ایالتی نبود.34 در سال 1312 هـ. ش، گابریل در سفرنامهی خود، جندق را شهر کوچکی با استحکامات، کوچههای پیچدرپیچ و باریک و خانههای گلی ویران معرفی کرده و نوشته است که باغهای انار آن در حاشیهی دشت کویر قرار دارند. به گفتهی وی، بسیاری از اهالی جندق براثر شیوع بیماری آبله سیاه در سال 1311 هـ. ش فوت کردهاند.
در سال 1323 هـ. ش/ 1906 م «سون اندرس هدین» که از جندق گذشته بود، دربارهی این شهر مینویسد: «تقریباً هرروز از جندق کاروانی با حدود 100 تا 200 شتر میگذشت.» وی از جندق بهعنوان یک گره یا کاروانسرای نسبتاً بزرگ میان شمال و جنوب ایران یادکرده است.
پینوشت
1. مرکز آمار ایران، 1387.
2. حکمت یغمایی، 1370.
3. فرهنگ جغرافیایی، ج 51: 3.
4. سازمان هواشناسی کشور، 1378: 190.
5. فرهنگ جغرافیایی، ج 51: 2.
6. همان، ص 2، 3 و 7.
7. دهخدا، ج 5.
8. www.ngdir-ir
9. قلعه یا دهی بزرگ را گویند که بر سر کوه یا پشتهی بلندی ساخته باشد؛ خواه آباد باشد خواه خراب.
10. جندق از روزگاران گذشته در بافت عبا از شهرت خاصی برخوردار بوده است.
11. رجبی، 1357: 121 ـ 120.
12. www.mesr.ir
13. رجبی، 1357: 119.
14. همان، ص 117.
15. کتاب جغرافیا، 1331، ج 3: 269.
16. حکمت یغمایی، 1353: 45؛ رجبی، 1357: 119 ـ 117.
17. بافقی، 1340، ج 3: 6 ـ 275.
18. اسکندر منشی، بیتا، ج 3؛ 276 ـ 275.
19. هنر یغمایی، 1363: 125.
20. ایالت قومس: استان سمنان را تا پیش از تقسیمات جدید کشوری ایالت قومس میدانستند.
21. پیشین.
22. همان، ص 120، 157 و 158.
23. پیشین.
24. www.mesr.ir
25. Ibid
26. حکمت یغمایی، بیتا.
27. فرهنگ جغرافی، ج 51: 43.
28. حکمت یغمایی، بیتا.
29. جندقی، 1387.
30. پیشین.
31. پیشین.
32. بادنج، بیتا، ج 11؛ www.mesr.ir
33. بادنج، بیتا، ج 11.
34. هنر یغمایی، 1363: 109 ـ 108 و 117.
منابع
1. منشی، اسکندر. عالمآرای عباسی (ج 3).
2. هنر یغمایی، اسماعیل. جندق و قومس در اواخر دورهی قاجار. تهران. 1363.
3. هدین، سون اندرس. کویرهای ایران. ترجمهی پرویز رجبی. تهران. 1355.
4. گابریل، آلفونس. عبور از صحاری ایران. ترجمهی فرامرز نجد سمیعی. مشهد. 1371.
5. رجبی، پرویز. جندق و ترود، دو بندر فراموششدهی کویر. تهران. 1357.
6. عبدالرفیع، حقیقت. تاریخ قومس. 1362.
7. دائرهالمعارف تشیع (ج 5). تهران. 1375.
8. دائرهالمعارف فارسی (ج 1). به سرپرستی غلامحسین مصاحب.
9. سازمان هواشناسی کشور. سالنامهی آماری هواشناسی 76 ـ 1375. تهران. 1378.
10. حکمت یغمایی، عبدالکریم. بر ساحل کویر نمک. تهران. 1370.
11. حکمت یغمایی، عبدالکریم. روستای کهن بر کران کویر. تهران. 1353.
12. حکمت یغمایی، عبدالکریم. جندق، زندگی در تاروپود قالی. نشریهی پیام زمان. شمارهی 21.
13. فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران (ج 51، جندق) ادارهی کل جغرافیای ارتش.
14. دهخدا، علیاکبر. لغتنامه دهخدا (ج 5).
15. جندقی، محسن. روزنامهی ایران. 18 فروردین 1387.
16. بافقی، محمد مفید. جامع مفیدی (ج 3). تهران. 1340.
17. مرکز آمار ایران. سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1385، شناسنامهی آبادیهای کشور، استان اصفهان، شهرستان نائین.
18. بادنج، معصومه. دانشنامهی جهان اسلام (ج 11).
19. وزارت کشور، ادارهی کل آمار و ثبتاحوال. کتاب جغرافیا و اسامی دهات کشور (ج 3).
20. www.mesr.ir
21. www.ngdir.ir
22. www.irandeserts
نویسنده: نرگس کلاکی، دبیر علوم اجتماعی
منبع: مجله رشد آموزش جغرافیا