مادربزرگ همه فرزندان و نوههای خود را برای شام شب عید به خانهاش دعوت کرده بود. قبل از خوردن غذا مریم و نگار برای شستن دستها به حیاط رفتند. اما علی که خسته بود کنار سفره نشست و ...
ادامه