صبح یک روز امام متوجه گریه یک کودک شدند و گفتند که بروید و ببینید که این بچه چرا گریه میکند. گفتند این بچه یک شهید است که با مادرش آمده و میخواهد شما را ببیند. امام گفتند بروید و فورا آنها را بیاورید به اینجا. وقتی دخترک را آوردند هنوز داشت گریه میکرد. امام دختر را روی پای خودشان نشاندن و با او حرف زدند. دخترک کمکم آرام شد و ...