جیکوکو ؛ گنجشک کوچولو؛ پیش کبوتر پیر نشست. با شادی گفت: «جی جیک! میدانستی مهربانترین مرد این شهر پیامبر خدا شده؟» جیکوکو گفت: «یادت هست گفته بودی بعضی آدمها خدا را دوست ندارند؟ شاید آنها پیامبرش را اذیت کنند.» کبوتر گفت: «میدانم. این را هم میدانم که خدای مهربان یک همسر دانا و یک دوست بزرگ به او داده که ...
دوستان عزیز، جهت مطالعه کل مطلب، (pdf) زیر را دانلود نمایید.