مامان برایم یک عالمه کاغذ رنگی و بادکنک خریده است. بابا دارد اتاق را تزئین میکند. یک کیک بزرگ تولد هم سفارش دادهایم. فردا همه مهمانها به خانه ما میآیند. بابابزرگ عینکش را به صورتش میزند و مثل هرسال تعریف میکند که چطوری شد که اسم مرا انتخاب کردند. این کار را خیلی دوست دارد. شاید چون اسم من را خودش انتخاب کر ده است. میگوید مامان و بابایت کلی گشته بودند. اسمها هم واقعاً قشنگ بودند؛ اما آن روز من به آنها گفتم نظرتان دربارهی اسم ...
دوستان عزیز، جهت مطالعه کل مطلب، (pdf) زیر را دانلود نمایید.