هنوز هیچ مطلبی وارد نشده!
هیچ نتیجهای برای جستجوی شما یافت نشد.
آخرین عناوین
دانش آموز عزیز؛ در این فیلم آموزشی دوستی، دوست یابی و اهمیت انتخاب دوست را آموزش می دهد.
هوا گرم بود و حیوانات جنگل بلوط چرت بعداز ظهرشان را می زدند. درون هوای گرم سکوتی مبهم توی جنگل پیچیده بود. و کسی نمی دانست که جنگل پایین آتیش گرفته بود و حیوانات هر کدام به جنگل های اطراف رفته بودند، میمون و خرس و ... در ادامه می توانید این داستان را گوش
دانش آموزان عزیز برای آشنایی با نمونههایی از اقدامات پیامبر اکرم (ص) در تشکیل حکومت اسلامی این محتوای آموزشی را ملاحظه فرمایید
تلفظ نون ساکن و تنوین سه حالت دارد: 1- نون ساکن نزد شش حرف حلقی (ا هـ حـ خـ عـ غـ) به صورت معمولی تلفظ میشود که به آن اظهار میگویند. 2- نون ساکن نزد دو حرف (لـ ر) به این دو حرف تبدیل میشود. 3- نون ساکن نزد بیست حرف باقیمانده، در حرف بعد و با کشش خواند
همچنان داشتیم مسجد را تمیز میکردیم که صدای شکستن شیشه توجه همه را به خودش جلب کرد. شیشه کتابخانهها شکسته بود و دست حامد بریده بود و داشت ازش خون میآمد. حاج آقا محمدی کار را رها کرد و خودش را به حامد رساند. خون دست حامد روی زمین میچکید. جعبۀ کمکهای او
خدایا آیا خوب است که من از در خانۀ تو ناامید برگردم؛ در حالی که جز تو مولایی را نمیشناسم که اهل نیکی و احسان باشد؟ اصلا وقتی تمام خوبیها به دست تو انجام میشود من چگونه به کسی جز تو امیدوار باشم؟
دانش آموز عزیز؛ در این فیلم آموزشی دوستی، دوست یابی و اهمیت انتخاب دوست را آموزش می دهد.
هوا گرم بود و حیوانات جنگل بلوط چرت بعداز ظهرشان را می زدند. درون هوای گرم سکوتی مبهم توی جنگل پیچیده بود. و کسی نمی دانست که جنگل پایین آتیش گرفته بود و حیوانات هر کدام به جنگل های اطراف رفته بودند، میمون و خرس و ... در ادامه می توانید این داستان را گوش
دانش آموزان عزیز برای آشنایی با نمونههایی از اقدامات پیامبر اکرم (ص) در تشکیل حکومت اسلامی این محتوای آموزشی را ملاحظه فرمایید
تلفظ نون ساکن و تنوین سه حالت دارد: 1- نون ساکن نزد شش حرف حلقی (ا هـ حـ خـ عـ غـ) به صورت معمولی تلفظ میشود که به آن اظهار میگویند. 2- نون ساکن نزد دو حرف (لـ ر) به این دو حرف تبدیل میشود. 3- نون ساکن نزد بیست حرف باقیمانده، در حرف بعد و با کشش خواند
همچنان داشتیم مسجد را تمیز میکردیم که صدای شکستن شیشه توجه همه را به خودش جلب کرد. شیشه کتابخانهها شکسته بود و دست حامد بریده بود و داشت ازش خون میآمد. حاج آقا محمدی کار را رها کرد و خودش را به حامد رساند. خون دست حامد روی زمین میچکید. جعبۀ کمکهای او
خدایا آیا خوب است که من از در خانۀ تو ناامید برگردم؛ در حالی که جز تو مولایی را نمیشناسم که اهل نیکی و احسان باشد؟ اصلا وقتی تمام خوبیها به دست تو انجام میشود من چگونه به کسی جز تو امیدوار باشم؟