X
مقالات و محتوا > نتایج جستجو
آخرین عناوین
1
1908
0

داستان صوتی تاپ، پاپی، پام

یکی بود یکی نبود. تاپ و پاپی و پام سه مورچه، سه هم‌اتاقی و سه دوست بودن که سال‌های سال با هم در یه جا زندگی می‌کردن. خشک‌سالی دشت اطراف لونشونو فراگرفته بود و اونا تصمیم گرفتن جایی برن که
گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1397/06/05
0
3590
0

داستان صوتی دُم دوز

یکی بود یکی نبود پیرزنی بود که توی خونه‌ای زندگی می‌کرد و به اندازه خودش بخورو نمیری اندوخته داشت. اونقدر که نیازش به در و همسایه نیفته. روزی در حیاط خونه نشسته بود که موشی از لونش دراومد و
گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1397/06/05
1
1872
0

داستان صوتی پیرزنی که می‌خواست تمیزترین خانه دنیا را داشته باشد

پیرزنی توی خونه کوچیکی زندگی می‌کرد. پیرزن همیشه می‌گفت دلم می‌خواد تمیزترین خونه دنیا رو داشته باشم. برای همین صبح تا غروب کارش آب و جارو کردن خونه و باغچه کوچیکش بود اما
گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1397/06/05
0
1527
0

داستان صوتی ماچوچه و کلاغ

یکی بود یکی نبود کلاغی بود و یک ماچوچه. کلاغ گفت بیا با هم خونه‌ای از برگ چنار بسازیم. ماچوچه گفت نه خونه‌ای از سنگ و گل بسازیم. کلاغ جواب داد نه من میگم خانه‌ای از برگ چنار بسازیم
گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1397/06/05
0
4875
0

داستان صوتی با صدای زنبور

پنجره اتاق باز بود. رویا داشت نقاشی می‌کرد که زنبوری به داخل اتاق اومد و دور سر رویا چرخید وزو وزو وز. رویا سرشو تکون داد. خوب نگاه کرد. زنبور رو دید. صداشو شنید. از جا بلند شد و دستاشو تو هوا تکون داد تا
گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1397/06/05
0
1360
0

داستان صوتی سنگ

یه سنگ غرغرو بود. سنگ غرغرو نه توی رودخونه بود، نه توی باغچه، نه توی خرابه. اون توی یه نون سنگک داغ بود. قصه سنگ غرغرو از جایی شروع شد که یه پسر کوچولویی نون سنگک رو خرید. سنگ غرغرو داد زد آی وای سوختم
گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1397/06/05

داستان صوتی تاپ، پاپی، پام

گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1397/06/05
یکی بود یکی نبود. تاپ و پاپی و پام سه مورچه، سه هم‌اتاقی و سه دوست بودن که سال‌های سال با هم در یه جا زندگی می‌کردن. خشک‌سالی دشت اطراف لونشونو فراگرفته بود و اونا تصمیم گرفتن جایی برن که

داستان صوتی دُم دوز

گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1397/06/05
یکی بود یکی نبود پیرزنی بود که توی خونه‌ای زندگی می‌کرد و به اندازه خودش بخورو نمیری اندوخته داشت. اونقدر که نیازش به در و همسایه نیفته. روزی در حیاط خونه نشسته بود که موشی از لونش دراومد و

داستان صوتی پیرزنی که می‌خواست تمیزترین خانه دنیا را داشته باشد

گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1397/06/05
پیرزنی توی خونه کوچیکی زندگی می‌کرد. پیرزن همیشه می‌گفت دلم می‌خواد تمیزترین خونه دنیا رو داشته باشم. برای همین صبح تا غروب کارش آب و جارو کردن خونه و باغچه کوچیکش بود اما

داستان صوتی ماچوچه و کلاغ

گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1397/06/05
یکی بود یکی نبود کلاغی بود و یک ماچوچه. کلاغ گفت بیا با هم خونه‌ای از برگ چنار بسازیم. ماچوچه گفت نه خونه‌ای از سنگ و گل بسازیم. کلاغ جواب داد نه من میگم خانه‌ای از برگ چنار بسازیم

داستان صوتی با صدای زنبور

گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1397/06/05
پنجره اتاق باز بود. رویا داشت نقاشی می‌کرد که زنبوری به داخل اتاق اومد و دور سر رویا چرخید وزو وزو وز. رویا سرشو تکون داد. خوب نگاه کرد. زنبور رو دید. صداشو شنید. از جا بلند شد و دستاشو تو هوا تکون داد تا

داستان صوتی سنگ

گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1397/06/05
یه سنگ غرغرو بود. سنگ غرغرو نه توی رودخونه بود، نه توی باغچه، نه توی خرابه. اون توی یه نون سنگک داغ بود. قصه سنگ غرغرو از جایی شروع شد که یه پسر کوچولویی نون سنگک رو خرید. سنگ غرغرو داد زد آی وای سوختم

برچسب‌ها:
نویسندگان