یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود غیر از خدا هیچکس نبود. خیلی سال پیش شاید بیشتر از بیست هزار سال قبل، هیچ عددی وجود نداشت! هیچکس شمردن بلد نبود. هیچکس بلد نبود چیزی را با چیزی جمع کند. هیچ بچهای نمیدانست چند صدف جمع کرده یا چند شاخه گل به دوستش هدیه داده. تا اینکه بعضیها که در آفریقا زندگی میکردند، تصمیم گرفتند به ازای هر یکدانه از چیزی، یک خط روی یکتکه استخوان بابون (که یک نوع میمون است) بکشند، درست مثل چوبخط.

سالها میگذشت و روابط آدمها باهم بیشتر و بیشتر میشد. برای همین آنها به عددهای بیشتری احتیاج داشتند. حتی لازم بود جمع و تفریق هم بکنند. حدود 6000 سال قبل در سومر (همان جنوب عراق) اولین عددها و اولین جمع و تفریقها و محاسبات سادهی ریاضی ساخته و انجام شد.
همانطور که شهرها ساخته میشدند درجاهای دیگر دنیا، مثل هند هم اعداد و محاسبات ساده ساخته میشدند. اما مصریها از اعداد برای اندازه گرفتن هم استفاده میکردند. آنها به کمک اندازه و عددها توانستند اهرام را با دقت بسازند.
حالا بعد از گذشتن قرنها، اعداد در همهی زندگی ما وجود دارند. ما به کمک اعداد میتوانیم ساعتها، روزها، ماهها و سالها را بشماریم. میتوانیم طول و عرض اتاقمان را اندازه بگیریم. میتوانیم محاسبات ریاضی انجام دهیم و میز و صندلی، خانه، تلویزیون، یخچال، ماشین، هواپیما و کشتی و هر چیزی را که در ذهنمان وجود دارد، بسازیم. راستی دنیای اطراف ما بدون عدد چطور میتوانست اینقدر پیشرفت کند؟
نویسنده: فرناز سلطانی