هنوز هیچ مطلبی وارد نشده!
هیچ نتیجهای برای جستجوی شما یافت نشد.
آخرین عناوین
دانش آموزان عزیز در فایل صوتی زیر میتوانید به داستان زیبای "چرا بترسم؟" گوش فرادهید
خاله همستر از پنجره به کوه نگاه کرد و گفت: "وقت رفتن است". و کولهاش را روی کولش گذاشت. چوبدستی و سبدش را برداشت و عصازنان راه فتاد. کمی جلوتر ناگهان صدای تاپتاپ آمد. زمین لرزید. سایهای روی سر خاله افتاد و صدای کلفتی پرسید:
میتوانیم بگوییم دو زبان فارسی و عربی در درازنای تاریخ، رابطهای دوسویه داشتهاند؛ در سدههای پیش از اسلام ـ به ویژه در روزگار ساسانیان که پایتخت ایران، تیسفون (مدائن)، در نزدیکی بغداد کنونی جای داشت و میان ایران و برخی از اعراب روابط بازرگانی
امروزه به دلیل جهش برق آسای دانش و فناوری، هر روز واژههای نو به ویژه از زبان انگلیسی به زبانهای سراسر جهان سرازیر میشوند. کشورهای پیشرفته، با آیندهنگری و برنامهریزی میکوشند تا در کنار وامگیری محدود واژههای بیگانه، با معادلیابی سنجیده، توانایی
زبان فارسی واژههایی که وام گرفته، تغییرات گوناگون پدید آورده است تا آنها را با خود همسو و هماهنگ کند؛ این فرایند را فارسی شدگی مینامیم
پیرمردی که سالهای عمرش به هفتاد و هفت رسیده بود، در بستر بیماری، واپسین لحظات زندگی را میگذرانید. در تن رنجورش رمقی باقی نمانده بود و
دانش آموزان عزیز در فایل صوتی زیر میتوانید به داستان زیبای "چرا بترسم؟" گوش فرادهید
خاله همستر از پنجره به کوه نگاه کرد و گفت: "وقت رفتن است". و کولهاش را روی کولش گذاشت. چوبدستی و سبدش را برداشت و عصازنان راه فتاد. کمی جلوتر ناگهان صدای تاپتاپ آمد. زمین لرزید. سایهای روی سر خاله افتاد و صدای کلفتی پرسید:
میتوانیم بگوییم دو زبان فارسی و عربی در درازنای تاریخ، رابطهای دوسویه داشتهاند؛ در سدههای پیش از اسلام ـ به ویژه در روزگار ساسانیان که پایتخت ایران، تیسفون (مدائن)، در نزدیکی بغداد کنونی جای داشت و میان ایران و برخی از اعراب روابط بازرگانی
امروزه به دلیل جهش برق آسای دانش و فناوری، هر روز واژههای نو به ویژه از زبان انگلیسی به زبانهای سراسر جهان سرازیر میشوند. کشورهای پیشرفته، با آیندهنگری و برنامهریزی میکوشند تا در کنار وامگیری محدود واژههای بیگانه، با معادلیابی سنجیده، توانایی
زبان فارسی واژههایی که وام گرفته، تغییرات گوناگون پدید آورده است تا آنها را با خود همسو و هماهنگ کند؛ این فرایند را فارسی شدگی مینامیم
پیرمردی که سالهای عمرش به هفتاد و هفت رسیده بود، در بستر بیماری، واپسین لحظات زندگی را میگذرانید. در تن رنجورش رمقی باقی نمانده بود و